در دنیای امروز، مشغولیت، پیچیدگی و استرس بخشی از زندگی هر فردی می باشد و آنچه که یک محیط کار را استحکام می بخشد همدلی است. همدلی توانایی شناسایی عواطف آدمها و درک نحوه نگاه آنها به مسائل می باشد. زمانی که دیگران ما را میپذیرند و معتبر میشمارند، اعتماد شکل میگیرد و کاراییمان بالا میرود.
براساس پژوهشها، مدیریت همدلانه اثر مستقیمی بر بهره وری، وفاداری و تعهد کاری کارکنان دارد. ملودی وایلدینگ (Melody Wilding) مربی، سخنران و نویسنده است. او به مخاطبانش میآموزد که چگونه در محل کار خود از نظر ذهنی و عاطفی پیشرفت کنند. در این مقاله، او از عادتهای رهبران همدل میگوید.
اینطور نیست که همدلی تنها مختص به حیطهٔ زندگی شخصیمان باشد. ما برای تسکین همکار سوگوارمان، همراهکردن دیگران با نظراتمان و کاهش تنش با رئیسمان به همدلی نیاز داریم.
برای اینکه در همدلیکردن خبره باشید، آموزش حرفهای لازم نیست. انسان موجودی اجتماعی است و مغز ما برای برقراری ارتباط با دیگران تنظیم شده است؛ بنابراین تنها کافی است با تمرینکردن، توانایی همدلی خود را تقویت کنید.
من به صدها نفر آموختهام که چگونه رهبرانی همدل باشند. اکنون تجربیاتم را در اختیار شما میگذارم.
۱. حضورذهن دارند
پیش از اینکه با مُراجع خود دیدار کنم، محیطی را فراهم میکنم که در آن راحت باشم و بتوانم کاملا تمرکز کنم. برای همدلی در محل کارتان نیز لازم است همین کار را انجام دهید.
گوشی را خاموش کنید یا دستکم صفحهٔ آن را بهسمت پایین قرار دهید. پیغام اعلان ایمیل در لپتاپ را خاموش کنید. اصلا چه بهتر که لپتاپ خود را پیش از جلسه ببندید. همیشه تمام توجه و احترام خود را به دیگران بدهید. آیا شما هم همین را از دیگران نمیخواهید؟
۲. در هنر گوشدادن خبره هستند
مسئولیت من بهعنوان مربی، کمک به مراجعان برای عبور از موانع است؛ بدین ترتیب، آنها میتوانند به بهترین شکل در مسیر اهدافشان گام بردارند. برای تحقق این امر در ابتدا باید مطمئن شوم که اولویتها و ترجیحات آنها را بهخوبی فهمیدهام.
به همین منوال، در مدیریت همدلانه باید بتوانید بدون قضاوت و فارغ از حدسوگمان به سخن دیگران گوش کنید. بهجای قضاوتگری و پیشفرضداشتن، به مهارت گوش دادن فعال نیاز دارید. این مهارتها عبارتاند از:
بازتاب: «منظور شما اینه که…» یا «من اینطور فهمیدم که…»؛
تأیید: لبخند زدن، تکاندادن سر و یا عبارتی تأییدی مثل «متوجهام» یا «اوهوم»؛
تشویق: «بعدش چی شد؟»؛
شخصیت خود را با چنین واکنشهایی وفق دهید تا اصالت داشته باشد. با طرف مقابلتان یکی شوید.
۳. از ارتباط غیرکلامی بهره میبرند
ارتباط در سطحی فراتر از کلمات برقرار میشود. اگر دیدید کسی خودش را جمع کرده یا عقب کشیده است و یا ناگهان از ارتباط چشمی طفره میرود، نشانههای مهمی است که به شما میگوید وقت ابراز همدلی است.
زمانی که متوجه واکنش شدیدی مثل خشم یا چشمان اشکآلود مراجعانم میشوم، از روند معمول جلساتمان فاصله میگیرم و از آنها میخواهم که از احساسات درونشان حرف بزنند. بهجای اینکه اجازه بدهم احساسات بروزیافتهشان را نادیده بگیرند، بهآرامی و با مهربانی، از آنها میخواهم تجربهشان را شرح بدهند. آنها با این کار، اجازه پیدا میکنند که تجربهٔ استرس خود را آزادانه به اشتراک بگذارند، درحالیکه میدانند قضاوت نخواهند شد و انتقاد نخواهند شنید.
شما میتوانید همین شیوه را در برخورد با گروه کاریتان استفاده کنید. اگر فردی بهنظر آزرده است، با مهربانی جویای علت شوید: «چیزی شده؟ بهم بگو چه اتفاقی برات افتاده؟» گاهی تنها این سؤال که برای بازکردن سرِ گفتوگو کافی است: «چی تو ذهنت میگذره؟»
۴. وقفهدادن را تمرین میکنند
ما اغلب با قصد کمک، در وسط جملهٔ دیگران میپریم و توصیه خود را میگوییم. بهعنوان تمرین امروز، در یک مکالمه پیش از پاسخدادن، ۵ دقیقه صبر کنید. سخت خواهد بود! اما متعجب میشوید که تمرین «هیچنگفتن» چه تأثیر خوبی بر جا میگذارد.
استفاده آسان از سکوت باارزشترین مهارتی بوده است که در دانشگاه کسب کردهام. از این مهارت برای دمسازشدن، برقراری ارتباط و اعتماد میتوان بهره برد.
۵. بهجای نصیحتکردن، کنجکاوی میکنند
بهجای نظردادن، کنجکاوی کنید و سؤالاتی بپرسید که به درک بهتر نگاه فرد مقابل کمک میکند، مانند:
«چه حسی درباره اون داری؟»
«میتونی بیشتر بهم بگی؟»
«منظورت چیه؟»
«چه کمکی میشه کرد؟»
«تحلیل خودت از ماجرا چیه؟»
۶. بهجای «من»، «ما» به کار میبرند
مراجعان معمولا وقتی بهسراغ من میآیند، در حصار مشکلاتشان گیر افتادهاند و گیج شدهاند. برای اینکه بدانند تنها نیستند، سریع به این اشاره میکنم که چطور بهکمکِ هم (مثل یک تیم) میخواهیم با مشکلاتشان روبهرو شویم. استفاده از عبارات «ما» و «برای ما» باعث میشود احساس قدرت و حمایت کنند.
پژوهشها نشان میدهد تغییر کلمات به کسب نگرش همدلانه کمک میکند. افرادی که از ضمایر دومشخص (شما، تو) بیشتر استفاده میکنند در تعبیر افکار، احساسات و رفتار دیگری موفقترند؛ این یعنی همدلی.
زمانی که میخواهید ارتباط اصیلی با دیگری برقرار کنید، با صحبت درباره اهداف مشترکتان پیوندی بین شما شکل می گیرد، مثلا: «بیا ببینیم برای حل این مشکل چکار باید بکنیم»، «ما از پسش برمیآییم».
۷. از دریچه نگاه کارمندان به مسائل مینگرند
من علاوه بر آنچه تاکنون گفتهام، همیشه میکوشم خودم را جای مراجعم بگذارم: به ترسهای احتمالیشان و تغییرات مثبتی که آرزوی آن را در سر میپرورانند، فکر میکنم.
این تمرین درونی را با حدسزدن نگرش دیگران انجام دهید. بهویژه در رویارویی با آدمهای سختگیر، مهم است که به قصد و نگاه آنها خوشبین باشید؛ یعنی مگر درصورتیکه خلاف آن ثابت شود، گمان خود را بر این بگذارید که دیگری نگاهی محترمانه دارد و نه بدخواهانه.
این تغییر نگرش بر خلقوخویتان تأثیر شگرفی میگذارد که به حفظ حالت همدلی در شما یاری میرساند.
۸. روی سواد عاطفیشان کار میکنند
دایره واژگان مرتبط با عواطف و احساسات را در خود پرورش بدهید؛ بدین ترتیب، در تشخیص و بیان نوع این عواطف در شخصیت دیگران تواناتر میشوید.
گاهی اوقات حتی خود من، مثل هر آدمی، کمتر از میزان توقعم همدلانه رفتار میکنم (بهویژه زمانی که گرسنه هستم، که مشکلی واقعی است). این نشانهای است که باید روحیه خود مراقبتی را در خودم تقویت کنم.
فراموش نکنید که حتما ذخیرهٔ انرژی عاطفی خود را هم پر کنید؛ زیرا با درونی خالی نمیتوانید با دیگران همدلی کنید.