در مبحث کمک کردن درست است که از لطف و کمک دیگران برخوردار میشویم اما این یعنی در موقعیتی دشوار قرار داریم و تلاش خودمان بهتنهایی برای خلاصی کافی نیست. بااینحال، گاهی پذیرفتن کمک دیگران برایمان دشوار است. در این مطلب به شما میگوییم چرا بعضی وقتها مایل نیستیم کمک دیگران را بپذیریم.
بهگفته دکتر گرگوری جنتز (Gregory Jantz)، کمکگرفتن فرایندی ۳مرحلهای است. دکتر جنتز به شما میگوید که چطور این فرایند را طی کنید و بتوانید از کمک دیگران بهره بگیرید.
گام اول: تشخیص دهیم کمک نیاز داریم یا نه
سارا به مرز مرحله نخست رسید و فهمید که به کمک نیاز دارد. خشم و رفتار کنایهآمیز و تلخش تأثیر بدی بر زندگی او گذاشته بود. هرچه وضعیت بدتر میشد، دوستان و خانواده از او بیشتر فاصله میگرفتند. او برای آرامشدن، بیشتر و بیشتر به خوردن پناه میبرد! رابطههای او کوتاهتر و کمتر و وزنش روزبهروز بیشتر میشد. اوضاع کاملا از اختیارش خارج شده بود و متوجه شد که به کمک نیاز دارد.
برای سارا ساده نبود که این موضوع را تأیید کند. او سالها تلاش کرده بود در زندگیاش محتاج هیچکس و هیچچیز نباشد. او یاد گرفته بود به خودش تکیه کند و آدمی باشد که دیگران را هدایت و وظایفشان را به آنها گوشزد میکند. بهگمان او، آدمهای قوی مانند او نیازمند کمک نیستند، بلکه به آدمهای ضعیفتر کمک میکنند!
در جلسه نخست مشاوره، سارا بیشتر وقتش را صرف توضیح این قضیه کرد که چرا آدمی مانند او به کمک نیاز ندارد. او مانند یک علامت «ورود ممنوع» بزرگ بود! لازم بود به من اعتماد کند. او باید اجازه میداد از حصاری که دور خودش کشیده بود عبور کنم. من باید به درونش راه پیدا میکردم تا بتوانم به او کمک کنم.
آیا این وضعیت برایتان آشناست؟ آیا شما میتوانید بپذیرید که بهسبب برخی رفتارها، اعتیادها، الگوها و نیازهایتان به کمک نیاز داشته باشید؟ گام نخست در دریافت کمک این است که بپذیریم به کمک نیاز داریم.
گام دوم: پیداکردن عامل کمکرسان
چطور کمک مناسب را پیدا کنیم؟ سارا کمک را در دفتر مشاور پیدا کرد. مشاور یکی از منابع کمک است. همینطور آدمهای دیگری که چیزی برای ارائه یا امکان کمککردن به شما را دارند. ایجاد رابطهای درونی و بهعبارتی، اعتماد برای دریافت کمک مؤثر ضروری است. پیداکردن کمک مناسب معمولا مسیری سرراست نیست.
سینتیا مککلر در کتاب «هیولای درون» تعریف میکند که چطور در دورهای که بیشتر آدمها چیزی درباره بولیمیا (نوعی اختلال خوردن) نمیدانستند، برای یافتن کمک درست و مؤثر به افراد گوناگونی مراجعه کرده است. برخی افراد (از بین متخصصها) تنها به گفتن «متوقفش کن» بسنده کردند. برخی دیگر میخواستند با تجویز قرص درد او را تسکین دهند. سینتیا میدانست که به کمک نیاز دارد. او همینطور میدانست که پاسخها و راهکارهایی که به او ارائه میشوند کمکی به او نمیکنند. او نمیتوانست این راهکارها را بپذیرد. سرانجام او کسی را پیدا کرد که حاضر بود مسیر درونی و دشوار بهبودی را همراه او طی کند. اینجا بود که او کمک مؤثر را یافت.
سینتیا دست از تلاش برنداشت. او قاطعانه به پژوهش و پرسش، ارزیابی پاسخها و آزمون آنها ادامه داد. سرانجام او فردی را یافت که میدانست بولیمیا چیست و میتوانست سینتیا را درک کند. آدمی که توانایی شناخت ما و قابلیت ارائه راهکار را داشته باشد کمکرسان و یاریگر راستین است.
گام سوم: پذیرش کمک
به ماجرای سارا برگردیم. او میدانست که به کمک نیاز دارد. او میخواست کنترلش بر زندگی بیشتر شود. کمک من به او این بود: کمتر بخواه! سارا آموخت که راه رهایی از مشکلات موجود در روابطش ـ ازجمله رابطهاش با خوراکیها ـ خودکنترلی بیشتر است. افساری محکم بر احساسات و کمبودهایش چیزی بود که به سارا در جنگ با مشکلات و غلبه بر آنها کمک میکرد.
سارا میخواست نقاط ضعفش کاملا از زندگیاش پاک شوند. اما من از او خواستم آنها را با روی باز بپذیرد! به او راههایی برای رهایی از کمال گرایی، نگرش قضاوتکننده (قضاوت دیگران)، اشکالتراشی و منفی نگری نشان دادم. او به کمک نیاز داشت. من به او پیشنهاد کمک دادم. اما اینکه کمک را بپذیرد یا نه، کاملا در اختیار سارا بود.
گام سوم اهمیتی ویژه دارد. پس از اینکه قبول کردید به کمک نیاز دارید و پیشنهاد کمک را دریافت کردید، باید تصمیم بگیرید که کمک را بپذیرید. با پذیرش کمک، زندگی ما با فرد کمکرسان پیوند میخورد. اینجاست که اعتماد شکل میگیرد. دست یاری بهسوی شما دراز شده است و اکنون باید آن دست را بگیرید و زندگیتان را بهتر کنید. با این کار، شما به آدمی دیگر تبدیل میشوید.