تصور اغلب افراد بر آن است که توانایی یادگیری تنها به هوش فرد بستگی دارد و یادگیری ویژگی تغییرناپذیری است که مانند رنگ چشم به ارث میرسد. بهخاطر همین هم بهجای توجه به استراتژی یادگیری، میگویند که بیشتر تمرینکردن همهچیز را درست میکند. اما امروزه پژوهشها نشان میدهند که مهارت یادگیری آموختنی است نه ارثی. با تمرینکردن آگاهانه و استفاده از استراتژیهای بهبود توانایی یادگیری، میتوانیم سریعتر و مؤثرتر بیاموزیم.
یادگیری چیست؟
یادگیری صرفا مختص محیطهای آموزشی نیست. تقریبا هر کاری که میکنیم نتیجه چیزی است که در گذشته آموختهایم. مثلا در کودکی یاد میگیریم که غذا بخوریم، توجه دیگران را به خود جلب کنیم، چهاردستوپا راه برویم و روی پای خود بایستیم. وقتی هم که بزرگتر میشویم، طیف وسیعی از مهارتها را میآموزیم.
یادگیری فرایندی مستمر است که از تولد شروع میشود و تا زمان مرگ ادامه مییابد، فرایندی که در آن از تجربیات خود برای مواجهه با موقعیتهای جدید و ایجاد روابط استفاده میکنیم.
بیشتر چیزها را تصادفی و در طول زندگی میآموزیم، مثلا با خواندن روزنامه، تماشای برنامههای خبری، صحبتکردن با دوستان و همکاران یا تجربیات غیرمنتظره. بسیاری از تجربیات در زندگی فرصتی را برای یادگیری فراهم میکنند و ما انتخاب کنیم که از آنها چیزی بیاموزیم یا خیر. این یادگیری تجربی با روشهای رسمیتر یادگیری مانند تربیت (training)، منتورینگ، مربیگری و تدریس متفاوت است، زیرا همه آنها نوعی ساختار دارند و آموزش برنامهریزیشدهای هستند که تسهیلگر (facilitator) به پیشبردشان کمک میکند.
تدریس، تربیت و سایر انواع یادگیری ساختارمند فعالیتهایی هستند که در آنها یک نفر چیزی را به دیگری میآموزد، ولی مهارت یادگیری یعنی خود فرد چیزی را یاد میگیرد.
یادگیری بسیار فراتر از تفکر است. یادگیری شامل کل شخصیت ماست یعنی حواس، احساسات، شهود، باورها، ارزشها و اراده. اگر ارادهای برای یادگیری نداشته باشیم، چیزی یاد نمیگیریم و اگر چیزی بیاموزیم، باید به شکلی تغییر کنیم. اگر یادگیری تفاوتی در ما ایجاد نکند، فقط تفکرات و ایدههایی تصادفی خواهد بود که در آگاهی ما شناور شدهاند.
یادگیری باید نیازی شخصی را برآورده کند. تشخیص اینکه یکی از نیازهای ما برطرف شده است موجب میشود بفهمیم یادگیری ما ارزشمند و موفق بوده است یا خیر.
اصول مهم یادگیری
افراد زمانی بهتر یاد میگیرند که با احترام با آنها رفتار شود و تحقیر نشوند.
در صورت امکان، باید میان موقعیت یادگیری و تجربه مثبتی در گذشته ارتباط برقرار شود. این امر نیازمند خودآگاهی یادگیرنده و درک و همدلی از سوی تسهیلگر است. تجربههای منفی گذشته میتوانند مانع یادگیری شوند، مثلا کسانی که از مدرسه متنفرند نمیتوانند حضور در محیط کلاس را تحمل کنند.
در صورت امکان، یادگیرنده باید در برنامهریزی برای فعالیتهای یادگیری شرکت داشته باشد. باید یادگیرنده را بهسمتی سوق داد که خودجوش هدفگذاری کند، زیرا موجب بهبود تعهد و انگیزه میشود و مشارکت را افزایش میدهد. تسهیلگر باید هنگام شروع دوره یا جلسه، انتظارات یادگیرنده را ارزیابی کند تا بتواند او را به هدفگذاری تشویق کند.
زمانی بهتر یاد میگیریم که محیط فیزیکی ما راحت باشد. در موقعیتهای گروهی، وجود محیط عاطفی و حمایتی مثبت نیز مهم است. افراد زمانی بهترین یادگیری را دارند که میتوانند با سایر اعضای گروه معاشرت کنند و تعامل داشته باشند.
تعامل با تسهیلگر اهمیت زیادی دارد. افراد باید بتوانند به آنچه میآموزند واکنش نشان دهند، سؤال بپرسند و نظراتشان را بیان کنند. بهطور کلی، در موقعیتهای گروهی باید اعضای ساکتتر را باملایمت تشویق کنیم که نظرات خود را بیان کنند.
فعالیتها و مطالب باید متنوع باشند و سبکهای یادگیری گوناگون را پوشش دهند تا یادگیرنده راحتتر علاقه و انگیزه خود را حفظ کند.
پاداشهای فوری مؤثرند. اگر نتیجه یا پاداش یادگیری مشخص باشد و در طول یادگیری یا بلافاصله پس از آن ارائه شود، افراد بهتر یاد میگیرند.
خودارزیابی و تمرین انعکاسی (reflective practice) مهم است. تمرین انعکاسی توانایی تأمل درباره اعمال خود برای درگیرشدن در فرایند یادگیری مستمر است. باید یادگیرندگان را تشویق کرد که درباره آموختههای خود تأمل کنند و به روشهای گسترش دانش خود بیندیشند.
چرخه یادگیری PACT
یادگیری چرخهای تکرارشونده شامل فرایندهایی ادامهدار است.
مراحل چرخه یادگیری PACT عبارتاند از:
بهدستآوردن (Procure): دانش (نظریه) یا توانایی (مهارت) جدید به دست میآید.
بهکارگرفتن (Apply): دانش یا مهارت جدید بهشکلی به کار گرفته میشود.
سنجیدن (Consider): نتایج استفاده از دانش یا مهارت جدید ارزیابی یا سنجیده میشود.
تبدیلکردن (Transform): بر اساس ارزیابی انجامشده، دانش یا توانایی اصلی تغییر میکند.
سپس این چرخه ادامه مییابد و تکرار میشود.
چرخه PACT نشان میدهد که یادگیری فرایندی تکرارشونده است؛ با رشد ما یادگیریمان تکامل مییابد و از دانش اولیه برای درک مفاهیم بعدی استفاده میکنیم. معمولا اصول اولیه موضوع یا مهارتی را یاد میگیریم و سپس تا سطوح متوسط، پیشرفته و تخصصی آن پیشرفت میکنیم. در هر مرحله از دانش و تجربهای استفاده میکنیم که قبلا کسب کردهایم تا دانش، تجربه یا ترفندهای بیشتری را فرا بگیریم و چرخه یادگیری را تکرار میکنیم.
ظرفیت یادگیری
ظرفیت یادگیری هر فرد با دیگری متفاوت است و به انگیزه، شخصیت، سبک یادگیری و آگاهی فرد به فرایندهای یادگیری بستگی دارد. تلاش برای آگاهی به فرایندهای یادگیری یعنی «آگاهی از چگونه آموختن.» مثلا اغلب در دانشگاه مهارتهایی مانند نحوه یافتن اطلاعات و استفاده درست از آن اطلاعات به دانشجویان تدریس میشوند.
روشهای تقویت مهارت یادگیری
وقتی هدف کسب تخصص باشد، استراتژیهای یادگیری مهمتر از هوش هستند. مارسل وینمن (Marcel Veenman) دریافت که هنگام یادگیری چیزی جدید، کسانی که بهدقت تفکرات خود را تحلیل میکنند از کسانی با IQ بسیار بالا هم پیشی میگیرند. بر اساس پژوهش او، برای رسیدن به تسلط تمرکز بر چگونگی درک مسائل ۱۵درصد مهمتر از هوش ذاتی است.
در ادامه ۳ روش را معرفی کردهایم که با بهکارگیریشان میتوانیم مهارت یادگیری را تقویت کنیم.
۱. تعیین اهداف
یادگیری مؤثر را میتوان به نوعی مدیریت پروژه تشبیه کرد. برای رسیدن به تخصص ابتدا باید اهدافی در دسترس تعیین کنیم. سپس باید برای رسیدن به آن اهداف استراتژیهایی را ایجاد کنیم.
داشتن رویکردی هدفمند برای یادگیری به ما کمک میکند که بر تمام احساسات منفی مرتبط با کسب تخصص غلبه کنیم، احساساتی مانند:
من بهاندازه کافی خوب نیستم؛
موفق نمیشم؛
اگر اشتباه کنم چی؟
ایرادگرفتن از خود تا حدی طبیعی است. البته آلبرت بندورا (Albert Bandura)، روانشناس و استاد دانشگاه استنفورد، میگوید که این نوع احساسات منفی میتوانند بهسرعت توانایی یادگیری چیزهای جدید را از ما بگیرند.
در ضمن اگر برنامهای با اهداف مشخص داشته باشیم، تعهد بیشتری هم خواهیم داشت. تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شدهاند که نشان میدهند افرادی که اهداف مشخص دارند بهتر از کسانی عمل میکنند که آرزوهای مبهمی دارند. افراد با تعیین هدف میتوانند راحتتر احساسات خود را مدیریت و مهارت یادگیریشان را تقویت کنند.
۲. فکرکردن درباره فکرکردن
فراشناخت (Metacognition) در یادگیری بسیار مهم است. روانشناسان فراشناخت را «فکرکردن درباره فکرکردن» تعریف میکنند. بهطور کلی فراشناخت یعنی بیشتر توجه کنیم که چطور دانستههایمان را میدانیم و از خودمان بپرسیم:
آیا واقعا چنین عقیدهای دارم؟
میتوانم آن را برای دوستی توضیح بدهم؟
اهدافم چه هستند؟
آیا به دانش بیشتری نیاز دارم یا به تمرین بیشتری؟
فراشناخت در بسیاری از متخصصان آموزشدیده بهآسانی ایجاد میشود. وقتی فردی متخصص ابعاد مختلف مسئلهای را بررسی میکند، زیاد میاندیشد که آن مسئله چگونه بیان یا توصیف شده است. او معمولا حس میکند که جوابش معقول است یا نه.
البته «فکرکردن درباره فکرکردن» فقط مختص متخصصان نیست. یکی از بزرگترین مشکلات یادگیری این است که افراد بهاندازه کافی درگیر فراشناخت نمیشوند و از خودشان نمیپرسند آیا واقعا مهارت یا دانشی را کسب کردهاند یا نه.
۳. تأمل درباره یادگیری خود
در یادگیری نوعی تضاد وجود دارد؛ برای درک یک مسئله یا مفهوم باید آن را رها کنیم. یعنی وقتی از مسئلهای فاصله میگیریم، بیشتر درباره آن میآموزیم. مثلا درباره مسئلهای با همکارمان بحث میکنیم و چند ساعت بعد و در حال شستن ظرفها بهترین استدلالها به ذهنمان میرسد یا راهنمای نرمافزاری را میخوانیم و بخش زیادی از آن را زمانی میفهمیم که راهنما را بستهایم و کنار گذاشتهایم.
تأمل برای یادگیری و درک مسائل مفید است. این نوع تأمل نیازمند آرامش است، مثلا گوشهای در سکوت مشغول نوشتن مقالهای میشویم یا زیر دوش با خودمان حرف میزنیم. به این حالت آرامش شناختی (cognitive quiet) میگویند، یعنی لحظهای تفکر و تأمل در سکوت برای غرقشدن در نوعی گفتوگوی متمرکز با خود.
خواب نمونه جالبی از این نوع تأمل است. هنگام چرتزدن یا خواب عمیق میتوانیم دانشمان را ساماندهی کنیم. مطالعه جدیدی نشان داده است که خواب خوب شبانه زمان تمرینکردن را تا ۵۰درصد کاهش میدهد.
مفهوم «آرامش شناختی» نشان میدهد که چرا هنگام استرس، عصبانیت یا تنهایی کسب مهارت دشوار است. وقتی احساسات در مغزمان موج میزنند، نمیتوانیم به چیزی دقت و دربارهاش تأمل کنیم. البته در بعضی از موقعیتهای دراماتیک و پرخطر میتوانیم چیزهای ساده را یاد بگیریم، مثلا شمارهتلفنی را به خاطر بسپاریم، ولی برای بهدستآوردن درک عمیق باید آرامش ذهنی داشته باشیم.
سخن پایانی
خوشبختانه یادگیری آموختنی است. اگر مطالب را سریع میخوانید و درک میکنید به این معنی نیست که از دیگران باهوشتر هستید، بلکه به این معنی است که میدانید چطور باید مطالب را درک کنید. با تعیین آگاهانه اهداف یادگیری، فکرکردن درباره فکرکردن و تأمل درباره یادگیری خود در زمانهای مناسب میتوانید یادگیرنده بهتری شوید.