آموزش خودشکوفایی و نحوه مدیریت آن

آموزش خودشکوفایی و نحوه مدیریت آن

مطالب عمومی
آموزش خودشکوفایی و نحوه مدیریت آن

بر اساس علوم روان‌ شناسی، خودشکوفایی زمانی ایجاد می گردد که انسان بتواند به اوج توانمندی‌ های خود دست یابد. نظریه‌پردازان بزرگ بر این اساس معتقدند که مفهوم انگیزه و توانمندی‌ های ذاتی انسان است که با تشویق‌ های بیرونی گره می‌خورد و ضمن ممانعت از احساس گناه، او را به اهداف بزرگ و کوچکش می‌رساند.

‌خودشکوفایی چیست؟

این واژه بسته به عقاید کسی که آن را تعریف می‌کند، می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد. ابراهیم مزلو تعبیر جالبی از این واژه داشت که امروزه آن را به‌عنوان تعریف خودشکوفایی پذیرفته‌ایم. به‌عقیده این روان‌شناس انسان‌گرا «خودشکوفایی یعنی تبدیل‌شدن به فردی که می‌توانیم به آن تبدیل شویم»، یعنی زمانی که تمام توانمندی‌های فکری و اجتماعی بشر با انگیزه درونی خودش محقق می‌شوند و شاید در مقابل پاداش‌های بیرونی مثل پول، موقعیت یا قدرت دریافت کند.
 
در تعریف این واژه پای توانمندی‌های فردی وسط است پس برای افراد مختلف، حتی برای اعضای یک خانواده، به شکل‌های متفاوت و منحصربه‌فرد ظاهر می‌شود. بخش اصلی نظریه خودشکوفایی مزلو همین تمرکز بر انگیزه‌ها و توانمندی‌های فردی است.
 

سلسله مراتب نیازهای مزلو یعنی چه؟

به‌نظر مزلو انگیزه انسانی باید فراتر از رفتارگرایی معاصر بررسی می‌شد. او معتقد بود مطالعه انگیزش باید انسان‌محور باشد نه حیوان‌محور. برای همین در سال ۱۹۴۳ برای اولین بار ۵ سطح نیاز انسانی را در قالب سلسله‌مراتب یا هرم مزلو معرفی کرد:
 
زیستی (مانند خوردن، آشامیدن و استراحت)؛
امنیتی (مانند سرپناه و سلامتی)؛
اجتماعی (مانند اشتیاق به کار و عشق)؛
احترام (مانند عزت‌نفس، ارزشمندی و اعتبار)؛
خودشکوفایی (تمایل به رشد توانمندی‌های فردی و به‌نمایش‌گذاشتن آنها).
 
به‌اعتقاد مزلو، به هر سطح نیاز باید قبل از سطح بعدی توجه کرد. یعنی برآورده‌شدن نیازهای زیستی پیش‌نیاز برآورده‌شدن نیازهای امنیتی است و نیازهای امنیتی به نیازهای اجتماعی اولویت دارند. خودشکوفایی بالاترین سطح این هرم است، پس زمانی برآورده می‌شود که هر ۴ سطح قبلی کاملا برآورده شده باشند.
 
البته چارچوب این هرم آن‌قدر‌ها هم سفت‌و‌سخت نیست. هستند افراد بی‌خانمانی که در عین گرسنگی یا بدون سرپناه نیازهای خودشکوفایی خود را برآورده می‌کنند. این سلسله‌مراتب فقط به ما می‌گوید که نیازهای اساسی قبل از تلاش برای خودشکوفایی باید برآورده شده باشند.
 

کورت گلدشتاین چه نگاهی به خودشکوفایی دارد؟

کورت گلدشتاین اولین کسی بود که خودشکوفایی را هدف نهایی انسان معرفی کرد. این روان‌پزشک متخصص مدعی بود تمام انسان‌ها، گیاهان و حیوانات ذاتا دنبال این هستند که خود را همان‌طور که هستند به فعلیت برساند و حتی در کتابی استدلال کرد که «خودشکوفایی یعنی همان میل فعلیت‌بخشیدن به ظرفیت‌های فردی». طبق این تعریف، خودشکوفایی لزوما هدفی نیست که باید تحت هر شرایطی در آینده محقق شود، بلکه به تمایل ذاتی تمام موجودات زنده برای اجرایی‌کردن توانمندی‌هایشان اشاره دارد.
 

کارل راجرز چه نگاهی به خودشکوفایی دارد؟

به‌عقیده کارل راجرز، خودشکوفایی فرایند مستمر و مادام‌العمری است که طی آن خودپنداره انسان به‌واسطه تجربه رشد می‌کند. راجرز معتقد بود برای اینکه فردی به خودشکوفایی برسد، باید در حالت همسویی باشد، یعنی خودِ ایدئال شخص (یعنی کسی که دوست دارد باشد) با رفتار واقعی او (تصویرش از خودش) هم‌خوانی داشته باشد.
 
در نظریه راجرز، کسی کارآمد است که در مسیر خودشکوفایی مدام توانمندی‌هایش را بررسی کند و بخواهد خود واقعی‌اش را به خود ایدئالش برساند. منظور از کارآمد این است که فرد آگاهانه و با پذیرش کامل در جهت تحقق ایدئال‌هایش حرکت کند. این افراد احساسات و عواطف خود را به‌خوبی می‌شناسند و می‌توانند به درونی‌ترین امیال و شهود خود اعتماد کنند.
 

تصورات اشتباه درباره خودشکوفایی

خودشکوفایی مستلزم کمال نیست یا اصلا به این معنی نیست که همیشه همه کارها به بهترین شکل ممکن پیش برود. می‌توان در مسیر خودشکوفایی بود و باز هم با مشکلاتی روبه‌رو شد. در واقع شناخت محدودیت‌ها بخش مهمی از فرایند خودشکوفایی است که به‌اندازه شناسایی توانمندی‌های فردی اهمیت دارد. بعضی از این محدودیت‌ها عبارت‌اند از:
 
مهارت‌های عملی؛
فرزندپروری؛
استعدادهای هنری؛
بینش‌های عاطفی.
 
این شناخت باعث می‌شود از نقاط قوت خود به بهترین شکل استفاده کنیم و در راه رسیدن به رؤیاهای کوچک و بزرگ‌ قدم برداریم. مثلا اگر آرزو داشته باشید خواننده پاپ شوید و عاشق موسیقی هم باشید اما صدای خوبی نداشته باشید، می‌توانید در نواختن گیتار و آهنگ‌سازی مهارت پیدا کنید و نیاز درونی‌تان به ساخت موسیقی را به‌شیوه‌ای متفاوت برآورده کنید، اما نمی‌توانید خواننده خوبی باشید و باید به چنین شناختی از خودتان برسید.
 

افراد خودشکوفا چه ویژگی‌هایی دارند؟

۱. تجربه اوج یا غرقه‌شدن مکرر

مزلو متعقد است غرقه‌شدن یکی از ویژگی‌های خودشکوفایی است. یعنی زمانی که انسان از تجربه مسائل مختلف یا ارتباط با جهان پیرامون احساس قدرت، شگفتی و هیبت می‌کند. در این لحظات پرده از معانی عمیق‌تر برداشته می‌شود و فرد دچار هیجاناتی مثبت می‌شود.
 

۲. خودپذیری و جهان‌بینی

انسان‌ها در مسیر خودشکوفایی، خودشان و دیگران را همان‌طور که هستند می‌پذیرند و بدون هیچ مانعی از زندگی لذت می‌برند. خصلت جالب این افراد پذیرش دیگران بدون توجه به پیشینه، وضعیت فعلی یا سایر عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مربوط به آنهاست.
 

۳. واقع‌بینی همیشگی

افراد خودشکوفا واقع‌نگر هستند. یعنی به‌جای اینکه از اتفاقات جدید و ناشناخته بترسند، با منطق و عقلانیتشان زندگی را همان‌طور می‌بینند و درک می‌کنند که هست.
 

۴. تمایل به مسئله‌محوری

افراد خودشکوفا بی‌نهایت از به‌کاربردن مهارت‌های حل مسئله خود در موقعیت‌های مختلف لذت می‌برند و از هر فرصتی برای کمک به دیگران و بهبود زندگی آنها استفاده می‌کنند.
 

۵. میل ذاتی به استقلال

خودشکوفایی میل به استقلال را تقویت می‌کنند. دیدگاه افراد خودشکوفا به شادی یا رضایت شبیه اطرافیانشان نیست و پایه زندگی خود را بر اساس نظرات دیگران بنا نمی‌کنند. این افراد کمتر تحت‌تأثیر بازخوردهای اجتماعی قرار می‌گیرند، قدر تنهایی خود را خوب می‌دانند و همیشه به همراه نیاز ندارند.
 

۶. میل به تنهایی

فردی که در مسیر خودشکوفایی پا می‌گذارد، خواه‌ناخواه به حریم خصوصی خود اهمیت می‌دهد و از تنهایی لذت می‌برد. این افراد هم از حضور در جمع دوستان لذت می‌برند و هم روحشان می‌طلبد بخشی از روز تنها باشند، در وجود خود کندوکاو کنند و پتانسیل‌های فردی خود را پرورش دهند.
 

۷. شوخ‌طبعی فلسفی

یکی از خصلت‌های جالب افراد خودشکوفا حس شوخ‌طبعی متفکرانه‌ای است که باعث می‌شود در موقعیت‌های مختلف به اشتباهات خود بخندند و لذت ببرند. البته این حس شوخ‌طبعی متوجه خودشان است و دیگران را بازیچه خود نمی‌کنند.
 

۸. خودجوشی

از دیگر مشخصه‌های ذاتی انسان‌های خودشکوفا،‌ میل به خودجوشی و شکستن حدومرزهاست. این افراد قابلیت پیروی از انتظارات اجتماعی را دارند، اما افکار یا رفتار آن‌ها تحت‌تأثیر این هنجارها قرار نمی‌گیرد.
 

۹. مشتاق مسیر نه جویای مقصد

هرچند هدف این افراد کاملا واضح و روشن است، موجودیت‌های اطراف خود را صرفا وسیله‌ای برای رسیدن به هدف نمی‌دانند. در واقع مسیر دستیابی به هدف به‌اندازه تحقق هدف برای این افراد مهم و لذت‌بخش است.
 

۱۰. خلاقیت

همیشه منظور از خلاقیت توانمندی‌های هنری انسان نیست. فردی که می‌تواند به مشکلات از جنبه دیگری نگاه کند یا متفاوت فکر کند هم خلاق است و این یکی از ویژگی‌های برجسته افراد خودشکوفاست.
 

چگونه به خودشکوفایی برسیم؟

۱. پذیرش را تمرین کنید

شرط اول پذیرش به‌محض مواجهه است! یعنی بتوانید با بارندگی شدید روز نمایشگاه کنار بیایید و شرایط را مدیریت کنید. یعنی به‌جای آنکه بگویید «کاش طور دیگری می‌شد»، افکار واهی را کنار بگذارید و از خود بپرسید «حالا چه‌کار کنم؟»
 
جنبه دیگری از پذیرش هم هست که به تجربه‌های انسانی اشاره می‌کند. مثلا دوست‌داشتن افرادی که رفتارهای ناخوشایند و آزاردهنده دارند حقیقتا راحت نیست؛ با این حال، می‌توانید به این فکر کنید که هرکسی شرایط خاص خودش را دارد و این‌طوری با او هم‌ذات‌پندای کنید. البته این نوع پذیرش اصلا به‌معنای وقت‌گذرانی با چنین افرادی نیست.
 

۲. خودجوش باشید

نگرانی درباره باید‌ها و نبایدها را کنار بگذارید و از تک‌تک ثانیه‌هایی که می‌گذرند لذت ببرید. ماندن در منطقه امن همیشه آسان‌تر است، اما در مسیر خودشکوفایی باید با این میل مبارزه کنید و همیشه آماده تجربیات جدید باشید. همین که گاهی به‌جای مسیر همیشگی به خانه، مسیری جدید را امتحان کنید یا غذایی را سفارش دهید که فکر می‌کنید دوست ندارید، می‌تواند تلاش خوبی باشد.
 

۳. از ارتباط با خودتان لذت ببرید

تأثیر رابطه با دوست، خانواده و شریک عاطفی روی زندگی انسان انکارناپذیر است؛ با این حال اهمیت رابطه با خود اگر بیشتر از اینها نباشد کمتر هم نیست. روح انسان گاهی به تنهایی نیاز دارد. به همین خاطر است که افراد خودشکوفا معمولا از تنهایی آرامش‌ می‌گیرند. پس همان‌قدر که با دیگران ارتباط برقرار می‌کنید و با آنها وقت می‌گذرانید، برای لذت‌بردن از لحظات تنهایی هم زمانی را در نظر بگیرید.
 

۴. قدر جزئی‌ترین اتفاقات را بدانید

شاید زیباترین کلیشه دنیا همین توجه به جزئیات زندگی روزمره باشد، جنبه‌هایی از زندگی روزمره که لابه‌لای مشغله‌های زندگی به‌ چشم نمی‌آیند و به‌سادگی از کنارشان عبور می‌کنیم. در میان هیاهوی گذران زندگی بایستید و با تمام وجود از طعم خوش غذایی که میل می‌کنید، دست محبتی که روی تن حیوان خانگی می‌کشید، هوای تازه‌ای که استشمام می‌کنید و شغلی که عاشقانه دوستش دارید لذت ببرید.
 

۵. اصیل زندگی کنید

زندگی اصیل یعنی بتوانیم به حقیقت احترام بگذاریم و نیازهای خود را انکار نکنیم. شاید در این میان مجبور شویم کمتر به نظرات دیگران اهمیت بدهیم و بیشتر راه قلب خود را در پیش بگیریم. انسان اصیل درباره نیازهایش کاملا با خودش صادق است و به‌رغم احترامی که به نیازهای دیگران می‌گذارد، تمام تلاشش را به‌ کار می‌گیرد تا به خواسته‌ها و اهدافش برسد. نگاه انسان خودشکوفا فقط به رشد توانمندی‌های فردی خودش است نه دیگران.
 

۶. مهربان و دل‌سوز باشید

انسان خودشکوفا با تمام موجودات زنده مهربان است. شفقت این افراد از دایره اجتماعی کسانی که می‌شناسند فراتر می‌رود و به کل انسان‌های جهان می‌رسد. در کتاب‌ها و رسانه‌ها دنبال شناخت مردمی باشید که تجربیات متفاوتی دارند، با سازمان‌های خیریه یا پروژه‌های عام‌المنفعه همکاری کنید و هرطور می‌توانید دنبال راهی برای بهبود جامعه باشید.
 

کلام آخر

مسیر خودشکوفایی برای هیچ ۲ نفری دقیقا شبیه هم نیست؛ افراد روحیات مختلف و نیازهای متفاوت دارند و مسیرهای متفاوتی را برای رسیدن به این نقطه طی می‌کنند. به‌علاوه این اتفاق یک‌شبه نمی‌افتد. خودشکوفایی واقعی گاهی تا پایان عمر همراه انسان می‌ماند و گاهی مثل تمام اهداف بلندمدت دیگر طاقت‌فرسا می‌شود. ایدئال‌گرایی را کنار بگذارید و بدانید حتی خودشکوفاترین افراد هم جای پیشرفت دارند.

شما هم نظر دهید

ما را دنبال کنید