برای داشتن یک سخنرانی حرفه ای، هدف کلی خود را به دقت بررسی کنید. برای خود مشخص نمایید که چرا میخواهید سخنرانی کنید؟ هر پیامی در سخنرانیتان باید به آن هدف ربط داشته باشد تا قضیهی شما را تقویت کند.
درک هدف کلی سخنرانی
به سخنرانی مانند هرمی وارونه بیندیشید. قاعدهی هرم نشانگر هدف کلیِ سخنرانی است. هنگامی که سخنران قضیهاش را بازتعریف و تشریح میکند و به طرحِ بحثهای پشتیبان میپردازد، هرم رفتهرفته باریکتر و باریکتر میشود تا سخنران نکتهاش را به شکلی اثرگذار بیان کند. اغلب اوقات آسان است که بر باریکترین نکته تمرکز کنید؛ اما به همان اندازه نیز مهم است که گامی به عقب بردارید و هدف کلی سخنرانی را مرور کنید.
از نگرگاهی گستردهتر، سخنران باید از خود بپرسد: «امیدوارم که از این سخنرانی چه چیزی به دست آورم؟ آیا هدفم اطلاعرسانی است؟ متقاعد کردن دیگران؟ یا شاید کمی از هر دو؟ یا شاید سرگرمی است؟» چهار نوع سخنرانی اصلی (و بنابراین، چهار نوع هدف) وجود دارد: اطلاعرسانی، متقاعدسازی، آموزش یا سرگرمی. هر نوع از این سخنرانیها شاید دربرگیرندهی ویژگیهایی از دیگر انواع سخنرانیها باشد تا سرانجام، ترکیبی جالب و اثرگذار خلق شود و سخنرانی به باریکترین نقطه در رأس هرم برسد.
برای نمونه، تجسمِ موضوع پایهای مانند فیسبوک را برای مخاطب در نظر بگیرید: سخنران برای چه کسانی سخنرانی خواهد کرد؟ سنشان و میزان دانش آنها در چه حدی است؟ جمعی از دانشجویان شاید زمینهی دانشِ گستردهتری در مقایسه با شماری از مخاطبان مسنتر داشته باشند؛ البته نه لزوما! امروزه، مادربزرگهای بسیاری نیز میتوانند بسیار راحتتر از جوانی بیستساله در دنیای فیسبوک به گشتوگذار سرگرم شوند.
اگر هدف کلی آموزش است، شاید سخنران توضیحی دربارهی تنظیماتِ حریم خصوصی در فیسبوک ارائه دهد. وقتی وی هدف و قضیهاش را مشخصتر کند، سخنرانی شاید به این موضوع محدود شود که چرا مهم است که تنظیمات حریم خصوصی یک نفر مشخص شود.
حالا سخنرانیای را تصور کنید که میخواهد مخاطبی را متقاعد کند؛ برای نمونه، سخنران میخواهد جمعیت سالمندی را به بهرهبرداری از فناوریهای نوینِ رایانه و اینترنت همچون فیسبوک ترغیب کند. سخنران ممکن است در اینجا نیز ناگزیر از مقداری آموزش باشد؛ اما قطعا هدف اصلی او متقاعدسازی این جمعیت است. بنابراین، میکوشد تا دربارهی مزایای شبکه های اجتماعی همچون فیسبوک یا مزایای شناختیِ یادگیری در سنین بالا و تأثیر فناوری در بهبود آن سخن بگوید. از آنجا سخنران میتواند این قضیه را توسعه دهد که مثلا، «فیسبوک ابزاری ارزشمند برای سالمندان است تا بتوانند رابطهشان را با عزیزانشان حفظ کنند و نیز به طور همزمان، توانِ ادراک و حافظهی خود را که با افزایش سن به ضعف و سستی میگراید، تقویت کنند.»
سخنرانی هر هدفی که داشته باشد، سخنران باید پیش از پرداختن به نکات مشخصِ قضیه، حتما گامی به عقب بردارد تا هدف کلی و گستردهی سخنرانی خود را بررسی و موشکافی کند. سخنران باید اطمینان یابد که همهی شواهد و مطالب در سخنرانی به هدف کلی وابسته است تا محتوایی منسجم و دقیق به مخاطب ارائه دهد.
هدف خاص سخنرانی
هدف خاص سخنرانی، موضوع و هدف کلی را با هم درمیآمیزد.
چنانکه پیشتر گفته شد، سخنرانی را مانند هرمی وارونه ببینید. وقتی سخنران هدفش را بازتعریف و تشریح میکند، سخنرانی بهتدریج تا رسیدن به نکتهی پایانی باریک میشود. پهنترین بخش نشانگرِ موضوع است که در پی آن، هدف کلی (اطلاعرسانی، متقاعدسازی، آموزش یا سرگرمی) میآید.
پس از آن، دقیقترین سطح، هدف خاص است که موضوع و هدف کلی را با هم ترکیب میکند. برای نمونه، اگر موضوع، رسانههای اجتماعی است و نیت سخنران اطلاعرسانی است، هدف خاص، اطلاعرسانی به مخاطب دربارهی رسانههای اجتماعی است. سخنران شاید با تمرکز بر مبحثی محدودتر در موضوعش مانند توئیتر، دقیقتر شود. در این مورد، هدف خاصتر ممکن است اطلاعرسانی به مخاطب دربارهی سیر تکاملی توئیتر به عنوان یک رسانهی اجتماعی باشد.
حرکت از هدف کلی بهسوی هدف خاص، کاملا به اصلاح و بهبود هدف وابسته است. اگر سخنرانی بیش از حد گسترده باشد، مخاطب دربارهی آنچه که سخنران میکوشد از راه سخنرانی انتقال دهد، سردرگم و نامطمئن خواهد شد. به طور همزمان، سخنران باید تعادلی برقرار کند و دریابد که برای برقراری ارتباط با مخاطب، چگونه از هدف کلی بهسوی هدف خاص حرکت خواهد کرد. سخنران باید از میزان دانشِ پیشینِ مخاطبان خود از موضوع سخنرانی آگاه باشد و بداند چطور ویژگیهای جمعیتشناختی آنها مانند سن، جنسیت، فرهنگ و سطح تحصیلات ممکن است بر زمینهی دانشیشان تأثیر بگذارد؟
سخنران باید با بهرهگیری از مدل هرم وارونه، مسیر حرکت به مشخصترین و محدودترین نکته را بهدقت طراحی کند و از بحثِ بیشازحد خاص در زمان اشتباه بپرهیزد که نتیجهی قطعی آن، ازدسترفتنِ توجه و تمرکز مخاطب است.
اما چه میشود اگر سخنرانی بیش از یک هدف داشته باشد؟ چنانکه پیشتر اشاره شد، همهی سخنرانیها صرفا به چهار هدف کلی محدود نمیشوند. برخی از سخنرانیهای ترغیبکننده شاید عناصری از سخنرانیهای آموزنده یا سرگرمکننده را دربربگیرند. اگر اینگونه باشد، در آغاز باید مهمترین و بنیادیترین هدفِ سخنرانی را شناسایی کرد و در نهایت، روشن کرد سخنرانی دقیقا میخواهد چه چیزی بهدست آورد؟ از این نقطه، میتوانید اهداف خاصتر دیگر را تابع قرار دهید.
برای نمونه، هنگامی که سخنرانیِ ترغیبکنندهای دربارهی پیدایش توئیتر به عنوان شکل غالبِ رسانهی اجتماعی ارائه میشود، هدف کلیِ سخنران، متقاعدکردن است و هدف خاصش، متقاعدسازی دربارهی این باور است که توئیتر، شکل غالبِ رسانهی اجتماعی است. اما شاید سخنران اهداف دیگری هم داشته باشد؛ مثلا با سخن از اینکه چطور برخی از حسابهای کاربریِ تقلبی و تقلیدی بیشتر از حسابهای کاربریِ رسمی هوادار دارند، جنبههای دیگری را هم از دنیای توئیتر نشان دهد.
سرانجام، سخنران همچنان میکوشد تا با متقاعدکردن مخاطب برای باور به اینکه توئیتر رسانهی اجتماعی غالب است، به هدفی خاص دست یابد. بهرهگیری از نقلقولهای سرگرمکننده بهعنوان بخشی از راهبردتان شاید تحت پوشش آن هدف قرار بگیرد؛ نه در کنار یا بالاتر از آن.
فقط به تجسم هرم وارونه ادامه دهید و به مشخصترین نکات نزدیکتر و نزدیکتر شوید تا از این طریق، موضوع را در فرایندی نرم و آرام به هدفی خاص و قضیهای محکم با شواهد حقیقی توسعه دهید.
تعریف قضیه
بیان قضیهتان باید بهشکلی شفاف، هدف و نکات اصلی سخنرانیتان را بیان کند.
قضیهتان را موشکی ببینید که فضاپیمایی را هدایت میکند که سخنرانی شماست. این موشک از همان ابتدا وجود دارد و بهنحوی مسیر سخنرانیتان را هدایت میکند.
تعریفِ قضیه، اساسا ارائهی خلاصهای ساختاری از سخنرانیتان است. وقتی قضیهای را تعریف میکنید، در واقع، برای خودتان بیان کردهاید که سخنرانیتان چه خواهد گفت؛ شما چه موضعی خواهید داشت و نیز هدف سخنرانی چیست. از کاری که برای محدودکردن دامنهی موضوع سخنرانیتان انجام دادهاید، بهره بگیرید؛ هدف سخنرانیتان را تعیین کنید و قضیهای تعریف کنید تا بقیهی آن را شکل بخشید.
شکلدادن قضیه
به سخنرانیتان به شکل کلی نگاه کنید: تلاش میکنید تا از آن چه چیزی بهدست آورید؟ پیام اصلیتان که امیدوارید مخاطب دریافت کند چیست؟ از اینجا، با مشخصترشدن فرایند، شروع به پردازش و توسعهی قضیهتان کنید؛ تا وقتی که بتوانید یک تا پنج نکتهی اصلی سخنرانیتان را تعریف کنید. اندازهی این بخش معمولا از یک تا سه جمله است.
تعیین محل قضیه
قضیه تقریبا باید در آغاز سخنرانیتان و در نتیجهگیریِ توضیحات مقدماتی معرفی شود. قراردادن قضیه در آنجا راهی برای آشناکردن مخاطب با موضوع خاصتان است. این معرفی باید عبارتی اخباری باشد و بیان کند که شما از چه موضعی بحث خواهید کرد.
همچنین، بهویژه مفید است که در چند جمله و بلافاصله به دنبال بیان قضیهتان، خلاصهای از اینکه چطور میخواهید به آن اهداف برسید بگویید. در پایان سخنرانی، باید قضیهتان را دوباره بیان کنید (احتمالا به شکلی مختصرتر) تا آنچه را که در طول مسیر سخنرانیتان به شکلی جامع بحث کردهاید، دوباره به مخاطبتان یادآوری و اثبات کنید.