هر فرد سرمایهگذاریکه حرفه ای باشد، هرگز صرفا روی ایده ی یک استارتاپ سرمایهگذاری نمیکند، چرل که می داند قدرت این زنجیر، هرچقدر هم کلفت و بهظاهر مستحکم، به قدرت تکتک حلقهها وابسته بوده و تیم ناکارآمد مبتکرانهترین ایدهها را زمین میزند اما تیم حرفهای معمولیترین ایدهها را به موفقیت تبدیل میکند.
۱. تجربه تیم
حضور اعضای باتجربه در تیم برای سرمایهگذاران جالبتوجه است. این افراد در تمام مراحل پروژه تجربه خود را به همتیمیها تزریق و به آنها کمک میکنند وظایف خود را بهتر انجام دهند تا شرکت سریعتر به هدف برسد. بر اساس بررسیها، مطلوبترین عملکرد مربوط به افرادی است که ۴ تا ۸ سال سابقه کاری مرتبط داشتهاند.
۲. تعداد بنیانگذاران استارتاپ
عموما برای سنجش موفقیت تیمهای استارتاپی، اعداد و ارقام کمتر موردتوجهاند. بنابراین ممکن است بپرسید چرا تعداد بنیانگذاران باید مهم باشد؟ دلیلش این است که در استارتاپ ارتباط بین اعضای تیم بینهایت مهم است. هر بنیانگذار یکی از ستونهای تیم استارتاپی است و باید بین مهارتهای سخت و نرم آنها تعادل خوبی برقرار باشد. سرمایهگذار باهوش روز مصاحبه با چند سؤال متوجه توافق یا اختلافنظر بنیانگذاران میشود. سپس تصمیم میگیرد روی تیمی که بنیانگذارانش همعقیده نیستند سرمایهگذاری کند یا نکند.
۳. شکستهای قبلی تیم
شکستهای قبلی مهمترین عامل ارزیابی تیم استارتاپی است. هربار تیم شکست میخورد، یکی از هزار مسیری را که به هدف ختم نمیشوند از فهرست خط میزند. کارشناسان حوزه رشد و توسعه کسبوکار معتقدند کارآفرینانی که شکست را تجربه کردهاند، تلههای کارآفرینی را بهچشم دیدهاند و بهاحتمال زیاد از تجربیات خود درس میگیرند و مسیر مطمئنتری را انتخاب میکنند. البته تجربه نشان میدهد کسانی که تلاشهای ناموفق زیادی در رزومه دارند، احتمالا در تلاشهای بعدی هم شکست میخورند. بنابراین در جایگاه سرمایهگذار باید ببینید این شکستهای پیدرپی ناشی از تکرار اشتباهات مشابه بودهاند یا علت دیگری داشتهاند.
۴. مهارتهای سخت (Hard Skill)
دانش و تجربهای که از اشتغال یا تحصیلات افراد به دست میآید، مهارت سخت نامیده میشود. تصمیمگیری درباره مهارتهای فنی اعضای تیم بر عهده رهبر مجموعه است. اوست که تصمیم میگیرد هریک از اعضا باید چه مهارت تخصصیای (مهارت سخت) داشته باشد یا باید در چه حوزههایی ایفای نقش کنند.
مثلا اگر هدف پروژه طراحی و ساخت اپلیکیشنی موبایلی باشد، رهبر تیم دانش زمینهای و مهارتهای سخت لازم برای هریک از نقشها را تعریف میکند. سپس دنبال افرادی میگردد که دانش کافی برای انجام وظایف هر نقش را داشته باشند. معمولا اعضای تیمهای استارتاپی موفق مجموعهای عالی از انواع مهارتهای سخت را پوشش میدهند.
۵. مهارتهای نرم (Soft Skill)
سرمایهگذاران علاوه بر دانش و تجربه تخصصی لازم، به عادتها و ویژگیهای شخصی اعضای تیمهای استارتاپی هم توجه میکنند. ویژگیهایی مثل روحیه کار تیمی، حل مسئله، رهبری، ارتباط مؤثر، صداقت و مدیریت زمان موجب رشد و شکوفایی تیم میشوند. اینها مهارتهای نرم نام دارند. تعریف این مهارتها برای هر نقش و برای کل مجموعه بر عهده رهبر تیم است.
اگر در جایگاه سرمایهگذار قرار دارید، توصیه میکنیم طی مکالمهای با اعضای تیم استارتاپی، اولویتهای آنان را بشناسید و بفهمید چگونه با موقعیتهای مختلف سازگار میشوند.
۶. منتورهای توانمند
ریچارد برانسون، نویسنده و تاجر انگلیسی، میگوید :«مهم نیست چقدر هوشمندانه فکر میکنید یا ایده جدیدتان چقدر مبتکرانه، معمولی یا افتضاح است، هر تیم استارتاپی دستکم به یک منتور خوب نیاز دارد. کسی که قبلا در سختترین موقعیتی که میتوانید تصور کنید قرار گرفته و آن را پشتسر گذاشته باشد.» پس یکی از ویژگیهای مهم تیمهای استارتاپی موفق، داشتن منتورهای موفق و باتجربه است. این افراد چراغ راه اعضای تیم میشوند و نقشی حیاتی دارند. در جایگاه سرمایهگذار این نکته را هرگز فراموش نکنید.
۷. ساعات کاری
سرعت تغییر و پیشرفت در تیمهای استارتاپی زیاد است. این کسبوکارها معمولا از محیطهای کوچک با پروژههای کوچک شروع میکنند و خیلی زود فعالیت خود را گسترش میدهند. بنابراین به کارمندانی نیاز دارند که از همان ابتدا آمادگی کارکردن بهمدت طولانی را داشته باشند. توصیه میکنیم برای سرمایهگذاری دنبال تیمهایی بگردید که کارمندان جدی و دغدغهمند دارند. موفقیت شرکت بهدست همین افراد رقم میخورد، چراکه در مواجهه با چالشها دیرتر دلسرد میشوند.
۸. موفقیت در جذب مشتری
هدف هر کسبوکاری جذب مشتریان بیشتر است. چون این مشتری است که تیم را به رشد و درآمد بیشتر میرساند. استارتاپها معمولا با ایدههای مبتکرانه و جدید شروع به کار میکنند، ایدههایی که برای جلبتوجه سرمایهگذار و مشتری طراحی شدهاند، اما متأسفانه برخی از آنها بهمحض عقد قرارداد با سرمایهگذار، طرح پیشنهادی را دنبال نمیکنند یا تغییرش میدهند. پس یکی از مهمترین ویژگیهای یک تیم استارتاپی موفق، داشتن برنامهای برای جذب مشتری و تعهد به آن است. اگر در کارنامه تیم مواردی میبینید که نظر مشتری را جلب نکردهاند، بهتر است دست نگه دارید و علت را جویا شوید.
۹. رهبر کاربلد
از زمانی که پروژه استارتاپی کلید میخورد، تکتک اعضای تیم و کل تیم در کنار هم در مسیر پروژه به مشکلات ریزودرشت برمیخورند. رهبر باتجربه باید بتواند شرایط را فارغ از وخامت اوضاع مدیریت کند. این افراد باید سردوگرمچشیده باشند. یعنی چالشهای احتمالی را بشناسند و راه پیشگیری یا مقابله را بدانند. باید بتوانند در سختترین شرایط ارتباط خوبی با اعضای تیم، مشتریان و سرمایهگذاران داشته باشند و آنها را آسوده نگه دارند. بیشتر سرمایهگذاران، بهخصوص آنهایی که خیلی اهل ریسک نیستند، سراغ استارتاپهایی میروند که از تجربه مدیریتی رهبر تیم مطمئن باشند.
۱۰. تحصیلات اعضای تیم
کار در شرکتهای استارتاپی پر از آزمونوخطاست و در هیچ مدرسه و دانشگاهی آموخته نمیشود. بااینحال، بیشتر سرمایهگذاران انتظار دارند مدرک تحصیلی اعضای تیم کارشناسی یا کارشناسی ارشد باشد. نه اینکه مدرک تحصیلی لزوما اثبات تبحر نیروی کار باشد، اما زمینه اعتماد اولیه را فراهم میکند. البته همچنان تعادل میان مهارتهای سخت و نرم حائز اهمیت است. اگر اعضای یک تیم استارتاپی بیش از حد باهوش و باتجربه باشند، ممکن است حاضر نباشند دانش خود را با تیم به اشتراک بگذارند و اگر بیش از حد به حرفه خود علاقهمند باشند، احتمالا همه مسئولیتها را خودشان بر عهده میگیرند، به کار کسی اعتماد ندارند، روحیه کار تیمی ندارند و اصلا نمیتوانند با سایر اعضای مجموعه ارتباط برقرار کنند.
کلام آخر
سرمایهگذار برای ارزیابی شرکتهای قدیمی به شهرت آنها در بازار، سود مالی و دستاوردهای فعلی آنها نگاه میکند. اما برای تیمهای استارتاپی که معمولا شهرت و دستاوردی ندارند، آمار و ارقام را کنار میگذارد و شهودی عمل میکند. تعداد شکستها و درسی که از شکستها گرفتهاند، تجربه تکتک اعضای تیم و رهبری که این تیم را هدایت میکند تا حد خوبی نشان میدهد که این سرمایهگذاری چه نتیجهای خواهد داشت.