در این مقاله می خواهیم به بررسی ترس و تاثیر آن بر تصمیمات مهم زندگی پرداختهو نحوه مدیریت آن را به شما آموزش دهیم. میخواهیم دیدگاه جدیدی به ترس را ارائه دهیم تا شاید به استفاده از این حس ترغیب شوید یا شاید هم رویه کنونی خود را تغییر بدهید.
انگیزه مبتنی بر ترس چیست؟
ترس سیستم هشدار بدن ماست. هنگامی که در معرض تهدید جانی یا روانی قرار میگیریم، بدن ما واکنش ستیز یا گریز (fight-or-flight) را فعال میکند و اینگونه به ما هشدار میدهد. علائم فیزیکی واکنش ستیز یا گریز ممکن است شامل موارد زیر باشند:
افزایش تعریق؛
افزایش سرعت ضربان قلب؛
هجوم هیجان؛
احساس دلشوره؛
لرزش بدن؛
گرگرفتگی؛
نفستنگی یا تنفس سریع؛
تنگی قفس سینه.
اگر موقعیتی چنین احساسات ناخوشایندی را به ما القا کند، سعی میکنیم از آن دوری کنیم. انگیزه مبتنی بر ترس نیز چنین رویهای دارد؛ ترس از نتیجه انجامندادن کاری شما را به انجام آن وامیدارد. مثلا ممکن است بگویید: «اگه ترفیع شغلی نگیرم، بهچشم بقیه بازنده به نظر میآم. پس بهتره کل شب رو بیدار بمونم و این پروژه رو انجام بدم.»
در این مثال، شما میترسید که بهچشم دیگران بازنده به نظر برسید. این ترس منجر به انگیزه بیشتر شما برای کارکردن میشود. در ادامه بررسی میکنیم که آیا این نوع انگیزه گرفتن مفید است یا خیر.
آیا به استفاده از انگیزه مبتنی بر ترس ادامه دهیم؟
ترس احساس ناخوشایندی است که همه ما سعی میکنیم از آن دوری کنیم. با وجود این، این احساس بخشی جدانشدنی از زندگی ماست. بسیاری از ما ترسهای یکسانی داریم؛ ترس از شکست، ترس از بیماری، ترس ازدستدادن عزیزانمان، ترس از اخراج. باید حواسمان باشد که نگذاریم این احساس ناخوشایند همراه همیشگی ما شود. در واقع باید فقط موقتی و بااحتیاط ترس را به محرکی برای خود تبدیل کنیم. اگر با ترس و قدرت آن آشنا باشیم، خیلی بهتر میتوانیم آن را مهار کنیم و نگذاریم که اختیار ذهن و رفتار ما را در دست بگیرد. استفاده کوتاهمدت از انگیزه مبتنی بر ترس فوایدی دارد و استفاده طولانیمدت از آن عواقب سختی در پی خواهد داشت.
فواید استفاده کوتاهمدت از انگیزه مبتنی بر ترس
ترس از گذشتن زمان تحویل پروژه، ارائه ضعیف در جلسهای حساس و دیررسیدن سر قرار مهم نمونههای انگیزه مبتنی بر ترس موقتاند که منجر به عملکرد بهتر ما میشوند. استفاده از ترس بهعنوان محرک به مدتی کوتاه مشکلی برایتان ایجاد نمیکند، بلکه ممکن است مفید هم باشد. در ادامه برخی از فواید انگیزه مبتنی بر ترس موقت را بررسی میکنیم.
۱. تأثیر روی حواس
بدن در مواجهه با خطر، واکنش ستیز یا گریز میدهد و این مسئله روی حواس بدن و عملکرد آن اثر میگذارد. هنگام این واکنش، مقدار آدرنالین در بدنتان زیاد میشود، فشار خونتان افزایش مییابد و حافظهتان بهتر میشود. واکنش ستیز یا گریز برای خطرهای فیزیکی واقعی بسیار حیاتی و کارآمد است، اما هنگام تهدیدهای کوچک بهتر است آن را مهار کنید. اگر بدن شما ناگهان واکنش نشان داد، کمی صبر کنید و بکوشید تهدید واقعی را بیابید. در این صورت با تمرین ذهنآگاهی میتوانید بر وضعیت احساسی و جسمی خود تسلط پیدا کنید.
۲. افزایش پشتکار
هنگامی که از انگیزه مبتنی بر ترس استفاده میکنید، با ترسهای خود روبهرو میشوید. با شناخت و بررسی ترسهایتان شناخت بهتری از خود پیدا میکنید و متوجه میشوید که میتوانید اعتمادبهنفس خود را افزایش دهید. خلق ذهنیت تابآوری مهارتی حیاتی در زندگی حرفهای و شخصی ماست. مثلا ترس از تغییر ناگهانی واکنش طبیعی بدن ماست، اما با ذهنیت درست میتوانیم این تغییرات ترسناک را به فرصتی خوب تبدیل کنیم. وقتی میفهمید که قدرت مقابله با ترسهایتان را دارید، بهتر با دیگر چالشهای زندگی خود کنار میآیید.
ضررهای استفاده بلندمدت از انگیزه مبتنی بر ترس
اگر انگیزه مبتنی بر ترس بیشازحد شود، عواقب خوبی در انتظار ما نخواهد بود؛ ترس بهراحتی به عضوی جدانشدنی از انسان تبدیل میشود و آنوقت رهایی از آن انرژی زیادی میطلبد. مثلا فرض کنید به مهمانی بزرگی دعوت میشوید. برای اینکه بهتر به نظر بیایید، ممکن است انگیزه بگیرید که به باشگاه بروید، اما در پس ذهن شما چه میگذرد؟ احتمالا با خود میگویید عدهای در مهمانی قرار است شما و اندامتان را مسخره کنند. این مثال گوشهای از افکاری منفی است که شاید به شما انگیزه کاری مفید بدهند، ولی در واقع آسیبزنندهاند.
۱. عادت به تفکر منفی
استفاده مداوم از ترس بهعنوان محرک ممکن است باعث انتقاد از خود و کاهش اعتمادبهنفس شود. در چنین حالتی شما مدام ترس و اضطراب اتفاقات آینده را خواهید داشت. هنگامی که از انگیزه مبتنی بر ترس استفاده میکنید، به بُعد منفی مسائل توجه میکنید و دائما سناریویی بد در ذهن خود میسازید. بنابراین دید شما محدود میشود و تمرکزتان به فکر منفی معطوف میشود. همان طور که پیش از این مثال زدیم، اینکه فکر کنید قرار است در مهمانی به شما بخندند، خود تفکری منفی است که تمام توجه و تمرکز شما را به خود جلب میکند.
۲. افزایش هورمون استرس
همان طور که گفتیم، بدن ما در مواجهه با خطرها به واکنش ستیز یا گریز روی میآورد. بخشی از این واکنش منجر به ترشح کورتیزول یا همان هورمون استرس میشود. در واقع کورتیزول باعث افزایش ضربان قلب و تندشدن نفسهایمان میشود. ترشح کورتیزول واکنش زیستی مهمی در مواجهه با خطرهای موقت است، اما اگر این واکنش به امری طولانیمدت تبدیل شود به آسیبهای جسمی و روانی منجر خواهد شد.
۳. کاهش بهرهوری
بدن ما توانایی تمیز ترسهای ناشی از خطرهای جانی از دیگر ترسها را ندارد. مثلا بدن ما در مواجهه با موجودی خطرناک همچون مار و ترس از عملکرد ضعیف در محیط کار واکنش مشابهی نشان میدهد. هنگامی که بیشازحد به انگیزه مبتنی بر ترس تکیه کنیم، عادت میکنیم از موقعیتهایی که باعث احساس ناخوشایند میشوند، دور شویم. مثلا شاید ایده بزرگی در ذهن دارید که خیلی معمول نیست، اما از بازگوکردن آن اجتناب میکنید.
چطور از ترس به نفع خودمان استفاده کنیم؟
ترس از زندگی هیچ انسانی پاک نمیشود، پس چه خوب است که راه مهار آن را یاد بگیریم. بهجای اینکه اجازه دهیم ترس بر ما غلبه کند، باید راه تشخیص ترس مثبت و منفی را یاد بگیریم. ترس مفید و کوتاهمدت به ما انگیزه حرکت میدهد، ولی ترس منفی و بد ما را زمین میزند و منجر به تصمیمگیریهای غلط میشود.
جایگزین انگیزه مبتنی بر ترس
دوباره مثال دعوت به مهمانی را در نظر بگیرید. انگیزه مبتنی بر ترس یعنی شما از اینکه دیگران به شما بخندند انگیزه میگیرید که در باشگاه نامنویسی کنید و ظاهر ایدئالتان را بسازید. در این حالت، هدف شما ساختن ظاهر ایدئال است که بهخودیخود هدف بدی نیست، اما باید نحوه انگیزهگرفتن خود را تغییر دهید. میتوانید بهجای انگیزه مبتنی بر ترس، از انگیزه مبتنی بر عشق و احساس استفاده کنید. در ادامه سؤالهایی ارائه کردهایم که میتوانید برای انگیزهگرفتن بر پایه عشق و احساس از آنها استفاده کنید.
۱. به دیگران چه میگویم؟
معمولا با دیگران با مهربانی بیشتری رفتار میکنید تا خودتان. مثلا شما به دوست خود نمیگویید «بهتره به خودت گرسنگی بدی و هفتهای ۵ بار بری باشگاه تا بهتر به نظر برسی.»، بلکه احتمالا میگویید «خوشحالم قراره با هم بریم مهمونی. نمیتونم تا مهمونی صبر کنم که خوش بگذرونیم.»
با خود همان طور حرف بزنید که با دوستان و عزیزان خود حرف میزنید.
۲. در مسیر رسیدن به هدف، چه چیزی جذبم میکند؟
احتمالا زیاد شنیدهاید که تنها هدف مهم نیست، بلکه مسیر رسیدن به هدف نیز به همان اندازه اهمیت دارد. کنجکاوی مسیر رسیدن به اهداف را جذابتر میکند. شاید همیشه شناکردن برایتان جالب بوده است، اما سراغ آن نرفتهاید. حال اگر هدف شما داشتن اندام ایدئال است، با وقتگذاشتن برای شنا هم چیز جدیدی یاد گرفتهاید و هم به هدفتان نزدیکتر شدهاید.
۳. چطور مسیر خوبی برای رسیدن به هدف پیدا کنم؟
در مثال دعوت به مهمانی، شاید اولین چیزی که برای رسیدن به اندام ایدئال به ذهنتان برسد نامنویسی در باشگاه باشد که علاقه چندانی هم به آن ندارید. در این حالت بهتر است هدف دقیقترتان از نامنویسی در باشگاه را مشخص کنید. مثلا شما برای تمرینات چربیسوزی قصد رفتن به باشگاه دارید، پس چطور است بهجای باشگاه در کلاس رقص ثبتنام کنید؟ در این صورت هم در مسیر دستیابی به هدف خود قدم برمیدارید و هم حرکات جدیدی برای مهمانی پیش رو یاد میگیرید!
۴. چه چیزی درباره هدفم برایم اهمیت دارد؟
اگر دقیقتر به هدف خود فکر کنید، معنای عمیقتری از آن درمیآورید. مثلا اگر هدف شما ظاهر بهتر در مهمانی است، از خود بپرسید «چرا این هدف برایم اهمیت دارد؟» شاید به این جواب برسید که «میخواهم خوب به نظر بیایم چون میخواهم به من خوش بگذرد.» سپس با خود فکر کنید که چقدر ظاهر شما با ساختن اوقات خوش در مهمانی ارتباط دارد.
۵. برای رسیدن به هدفم چه کارهای مبتنی بر احساسی انجام دهم؟
در آخر با هر هدفی که در ذهن دارید، سعی کنید کاری را انتخاب کنید که از دل برآمده باشد نه از ترس. مثلا در مثال مهمانی، میتوانید پیشنهاد طبیعتگردی به دوستان خود بدهید تا علاوهبر فعالیت بدنی، اوقات خوش و صمیمانهای برای خود بسازید.