یکی از انواع حافظه کوتاه مدت حافظه حسی می باشد که بهوسیله حواس پنجگانه اطلاعات زیادی درباره محرکهای حسی را ثبت میکند. در این مقاله حافظه حسی و نحوه مدیریت آن را به شما آموزش می دهیم.
حافظه حسی چیست؟
حافظه حسی یعنی ذخیره کوتاهمدت اطلاعات بهدستآمده از حواس مختلف. اطلاعات مدت کوتاهی در این نوع حافظه ثبت میشوند تا پس از پایان محرکهای حسی، پردازش اطلاعات امکانپذیر باشد. این حافظه به شما امکان میدهد که برداشتهای مختصری از اطلاعات را حفظ کنید تا بتوانید جهان اطراف خود را بهتر بشناسید و با آن تعامل داشته باشید. در برخی موارد ممکن است این اطلاعات به حافظه کوتاهمدت منتقل شوند، اما بیشتر اوقات بهسرعت محو میشوند. گرچه این نوع حافظه حافظهای کوتاهمدت است، اثرگذاری فوقالعادهای دارد.
انواع حافظه حسی
بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه حواس پنجگانهای هستند که به شما کمک میکنند دنیای اطرافتان را پردازش کنید. محققان بیشتر ۳ جنبه اصلی این حواس را بررسی و بر این اساس حافظه حسی را به ۳ دسته تقسیم کردهاند.
۱. حافظه نمادین
این نوع حافظه که حافظه دیداری هم نامیده میشود، شامل تصویری بسیار کوتاه است. حافظه نمادین معمولا حدود یکچهارم تا یکدوم ثانیه طول میکشد. محققان پژوهشهای زیادی درباره این نوع حافظه انجام دادهاند و دریافتهاند که چشمها نمیتوانند اجسام متحرک را به حافظه دیداری منتقل کنند. این یعنی برای اینکه حافظه دیداری بهخوبی کار کند، باید شما و جسمی که مشاهدهاش میکنید ثابت باشید.
۲. حافظه پژواک
این نوع حافظه که حافظه شنیداری هم نامیده میشود، شامل حافظهای بسیار کوتاه از صدایی شبیه به اکوست. حافظه پژواک ۳ تا ۴ ثانیه باقی میماند. نمونهای از این حافظه گوشدادن به صدای مرور فهرست و یادآوری آنهاست. حافظه شنیداری و دیداری تفاوتهای جالبی دارند. بر اساس پژوهشها، از نظر حافظه حسی شنوایی، وقتی فرد فهرستی از موارد مختلف را میشنود، معمولا اولین و آخرین کلمات شنیدهشده را بیشتر به خاطر میآورد، اما حافظه دیداری اینطور نیست و اگر فرد فهرستی از موارد مختلف را ببیند، بهاحتمال زیاد فقط اولین موارد را به خاطر میآورد.
۳. حافظه لمسی
این حافظه شامل اطلاعاتی است که از طریق لمس محرک به دست میآیند و تقریبا ۲ ثانیه دوام دارد.
حافظه حسی چطور کار میکند؟
در هر لحظه از زندگی، حواس شما دائما درباره چیزهایی که میبینید، میشنوید، میبویید، میچشید و حس میکنید اطلاعات زیادی دریافت میکنند. گرچه ممکن است اینها اطلاعات مهمی باشند، هیچ راهی برای بهخاطرسپردن تمام جزئیاتی که در لحظه تجربه میکنید، وجود ندارد.
حافظه حسی چیزی شبیه «عکس فوری» از دنیای اطرافتان ایجاد میکند و به شما این امکان را میدهد که توجهتان را روی جزئیات مرتبط متمرکز کنید. گرچه این نوع حافظه خیلی زود محو میشود، به ما اجازه میدهد خلاصهوار تصوری از محرک حسی حفظ کنیم و سپس جزئیات مهم را به مرحله بعدی حافظه منتقل کنیم که به حافظه کوتاهمدت معروف است.
ویژگیهای حافظه حسی
حافظه حسی نوعی فرایند خودکار و ناخودآگاه است که:
اطلاعات ذخیرهشده در آن شامل جزئیات زیادی است.
از نظر مدتزمان و ظرفیت محدود است. زمان کمی طول میکشد و بلافاصله با اطلاعات جدید جایگزین میشود.
مخصوص حالت حسی خاص است، مثلا حافظه پژواک فقط اطلاعات شنیداری، حافظه نمادین فقط اطلاعات بصری و حافظه لمسی فقط اطلاعات لمسی را ذخیره میکند.
نمونههایی از حافظه حسی
حافظه نمادین شامل موقعیتهایی است که پس از ازبینرفتن محرک حسی، همچنان تصویری در ذهنتان دارید. مثل اینکه پس از خاموشکردن چراغقوه، همچنان تصویر مختصری از نور در حافظه شما وجود دارد.
نمونهای از حافظه پژواک میتواند خاطره کوتاه صدای بوق ماشین یا صدای ساز باشد، حتی پس از قطعشدن صدا.
نمونههای دیگر هم شامل خاطره کوتاه چیزی است که لمسش کردهاید.
در هر نمونه، حافظه کوتاهمدت به شما امکان میدهد محرک حسی را تشخیص دهید و پردازش کنید.
آزمایشهای اسپرلینگ درباره حافظه حسی
جورج اسپرلینگ روانشناسی است که اولین بار در دهه ۱۹۶۰ مدتزمان حافظه حسی را آزمایش کرد. در این آزمایش، شرکتکنندگان به صفحهای خیره شدند و ردیفهایی از حروف انگلیسی بهمدت چند ثانیه به نمایش درآمدند و سپس محو شدند. بلافاصله پس از محوشدن حروف، شرکتکنندگان هر تعداد حروف را که میتوانستند به خاطر بیاورند، تکرار کردند. گرچه بیشتر شرکتکنندگان فقط میتوانستند ۴ یا ۵ حرف را به یاد بیاورند، بسیاری از آنها معتقدند بودند که همه حروف را دیدهاند و فقط آنها را یادشان نمانده است.
اسپرلینگ با الهام از این آزمایش، نسخهای متفاوت از آن را تکرار کرد. ۳ ردیف حروف که هرکدام شامل ۴ حرف بودند بهمدت چند ثانیه به شرکتکنندگان نشان داده شدند، اما بلافاصله پس از محوشدن حروف، صداهایی با تن بلند، متوسط و کم پخش شدند. افرادی که صدای بلند را شنیده بودند، حروف ردیف بالا، افرادی که صدای متوسط را شنیده بودند، حروف ردیف میانی و کسانی که صدای کم را شنیده بودند، حروف ردیف پایین را تکرار کردند.
اسپرلینگ دریافت که هرچه فاصله زمانی محوشدن حروف و پخش صدا افزایش یابد، دقت بهخاطرآوردن حروف کاهش مییابد. در حقیقت حافظه بصری پس از پخش صدا جای خود را به حافظه شنیداری داده بود و این بهیادآوردن حروفی را که در حافظه بصری ذخیره شده بودند، غیرممکن میکرد.