آیا شما تا کنون به قدرت اهداف کوچک فکر کرده اید؟ در این مطلب ابتدا با هم آخرین تحقیقات دربارة تأثیر اهداف کوچک را مرور میکنیم و سپس سه روش هدفگذاری کوچک برای مدیران را آموزش می دهیم.
مایکل فلپس؛ مردی که با هدفهای کوچک به هدف بزرگی رسید!
وقتی مایکل فلپس ۸ساله بود، مجموعهای از اهداف را برای خود نوشت. هدف بلندمدتش شرکت در المپیک بود، اما اهداف کوچک هم داشت. این عادت هدفگذاری از دوران کودکی با فلپس باقی ماند و در تمرینات، مسابقات و جنبههای مختلف زندگی هدفهای کوچکی را برای رسیدن تنظیم میکرد.
نتیجة چنین مدل فکری چه بود؟ وقتی فلپس در سال ۲۰۱۶ از ورزش شنا بازنشسته شد، پرافتخارترین ورزشکار المپیک بود. او با ۲۸ مدال، ازجمله ۲۳ مدال طلا، پرافتخارترین ورزشکار تمام تاریخ المپیک است.
تأثیر اهداف کوچک در کسبوکار
ماجرا در کسبوکارها نیز به همین شکل است. تعیین چند هدف کوچک میتواند به نتایج بزرگی در کسبوکار منجر شود. اهداف، مقصد و مقصود را روشن میکنند و تأثیر روانی مثبت و مهمی دارند. هدفگذاری های کوچک به پیروزیهای کوچک و میانجامد و مسیری است برای ادامهداند و رسیدن به آرزوهای بزرگ.
نتایج بررسی پژوهشی که در رسانه استراتژی+ بیزینس نشان میدهد که کارمندانی که هدفهای کوچک روزانه یا ساعتی دارند، نهتنها در راه رسیدن به اهداف شرکت موفقترند، بلکه روحیة بهتری هم دارند.
یافتههای پژوهشی جالب
گزارش تحقیقی د منتشر شده که بر اساس آن بیش از ۱.۵ میلیون هدفگذاری ۱۲,۰۰۰ کارمند در صنایع مختلف مطالعه شده است. دادهها خودگزارشی بودند و کارمندان با تعیین اهداف و شاخصهای کلیدی عملکرد(KPI) ، گزارش میدادند که آیا به اهداف خود دست یافتهاند یا خیر.
بهعنوانمثال، هدف نمایندة بخش فروشی ممکن بود رسیدن به شش سرنخ فروش در هفته باشد. هدف عضویی از گزوه پشتیبانی میتوانست پاسخ به ۱۵ شکایت در روز باشد. ممکن بود هدف گرافیستی طراحی سه نسخه از یک آگهی برای کمپین جدیدی باشد.
با ردیابی دادههای تعیین هدف بهمدت بیش از یک سال، به نکات جالبی میرسیم. افرادی که حداقل چهار هدف روزانه در هفته تعیین و فعالانه به اهداف خود فکر میکردند، ۳۴ درصد بیشتر از افرادی که این کار را نمیکردند به اهداف خود دست یافتند. دادهها نشان میدهد که رابطهای علت و معلولی بین تعیین اهداف و دستیابی به نتایج وجود دارد.
جالبتر اینکه تعیین هدف بهشکل محسوسی باعث بهبود عملکرد شخصی افراد میشد. همچنین رسیدن به ۵۰ درصد اهداف روزانه باعث میشد تا فرد حسّ بهتری داشته باشد.
چطور مدیران هدفگذاری را به عادت کارمندان تبدیل کنند؟
با توجه به ارزش بالقوة موجود، چگونه شرکتها و مدیران میتوانند هدفگذاری را به بخشی از عادت نیروی کار خود تبدیل کنند؟ پاسخ ساده است. به افراد کمک کنید تا خودشان مزایا را ببینند و پیروزیهای کوچک را جشن بگیرند و بعد زبان مناسب را کشف یا خلق کنند. در کنار این موارد، پیشنیازها را فراموش نکنید.
کمک به افراد برای درک مزایای هدفگذاری
اگرچه شرکتها میتوانند بهسادگی هدفگذاری را اجباری کنند، اما وقتی کارمندان به چیزی باور داشته باشند آن را بسیار بهتر میپذیرند. شرکتهایی که از جلسات روزانه برای سازماندهی کار گروهی استفاده میکنند، کار خیلی راحتتر است. میتوانید تعیین اهداف روزانه یا هفتگی را به بخشی از جلسة گروه تبدیل کنید. این کار باعث میشد تا ضمن بحث روی اهداف، دربارة موانع پیش روی آنها و شیوة عبور از آنها نیز گفتوگو شود.
بااینهمه، گاهی نیاز است تا مدیران بهشکل مستقیم در فرایند درک مزایای هدفگذاری مداخله کنند و با برگزاری دورههای آموزشی این مسئله را به مدیران میانی شرکت خود آموزش دهند..
جشنگرفتن پیروزیهای کوچک
دادههای استراتژی+ بیزینس نشان میدهد که وقتی گروهها به نیمی یا بخش بیشتری از اهداف خود دست نمییابند، ۲۶ درصد کمروحیهترند.
باید چه کرد؟ رهبران و مدیران باید هر روز با گروههای خود، کار و اهدافی واضح را مشخص کنند. در گام بعد، باید رسیدن به این اهداف را بهعنوان موفقیت به رسمیت بشناسند و آن را جشن بگیرند. جشنگرفتن پیروزیهای کوچک، روحیه را در سطح فردی و گروهی تقویت میکند و به نفع شرکت است.
استفاده از زبان مناسب در تعیین اهداف
استفاده از واژگان و زبان مناسب در رسیدن به اهداف کوچک کاملا مؤثر است. شرکتی نرمافزاری دریافت که زبان مورداستفاده در تعیین هدف بر عملکرد کارمندان تأثیر دارد. بهعنوانمثال، زمانی که اهداف شامل اصطلاحاتی مانند «فروش» یا «سرنخ» بودند، گروهها ۱۲٪ سرنخهای فروشي بیشتری تولید کردند.
رسیدن به زبان و ادبیات مناسب میتواند در افزایش بهرهوری کارمندها مؤثر باشد. با استفاده از هوش مصنوعی میتوان به این امر مهم دست یافت.
پیشنیازها را فراموش نکنید
به خاطر داشته باشید که هدفگذاری یا حتی تعیین اهداف کوچک بهتنهایی نمیتواند نتایج گروهی با عملکرد پایین را بهبود بخشند. برای اثربخشبودن هدفگذاری باید پیشنیازهای اساسی و مهمی وجود داشته باشند.
پیشنیازهای هدفگذاری در شرکتها
گروه باید تایید مدیر ارشد خود را داشته باشد
رهبران و مدیران باید اهمیت تعیین و بررسی اهداف را درک کنند.
گروه باید برای هدفگذاری آموزش ببیند.
رهبران و مدیران بهجای دستوردادن باید رفتارهایی مناسب داشته باشند.
رهبران و مدیران باید امنیت روانی ایجاد کنند که نیروهای آنها از بیان کردن هداف و دستاوردهای خود نترسند.
اهداف کوچک چگونه باعث موفقیت بیشتر شرکتها میشوند؟
دستیافتنیبودن: دستیابی به اهداف کوچکتر آسانتر از اهداف بزرگ است؛ چون باعث میشود که این اهداف کمتر ترسناک باشند.
ایجادکردن انگیزه حرکت: دستیابی مداوم به هدفهای کوچک و در دسترس باعث انگیزه و حرکت میشود. هر دستاوردی محرکی است برای هدفی دیگر و باعث میشود هدف بعدی دستیافتنیتر به نظر برسد. درنتیجه، با سرعت بیشتری به سمت هدف بزرگتر میروید.
اعتمادبهنفس: دستیابی به چند هدف کوچک اعتمادبهنفس را افزایش میدهد و این موفقیتهای کوچک باورتان را نسبت به خودتان عوض میکند.
تمرکز: هدفهای کوچک واضح، در دسترس و ملموساند. این ویژگیها باعث حفظ تمرکزتان روی هدف میشود و درنهایت، این تمرکز شما را با هدف بزرگ اصلی همسو میکند.
سازگاری و انعطافپذیری: تعیین و تغییر اهداف کوچک آسانتر است. اگر شرایط تغییر کند، میتوانید بهسرعت اهداف کوچک خود را با شرایط جدید تنظیم کنید.
هدفهای کوچک پلههایی برای هدفهای بزرگ
مسیر موفقیت مسیر مستقیم و بیپیچوخمی نیست. در این مسیر، مشخصکردن مجموعهای از چند هدف کوچک و دستیافتنیتان، گروهتان را به ادامة راه تشویق میکند. این هدفهای کوچک آجرهای سازندة موفقیت شرکتاند و رسیدن به هر هدف کوچک گامی است به جلو در مسیر دستیابی به اهداف بزرگتر شرکت.
فراموش نکنید هر هدف کوچکی که به آن میرسید، پیروزیای کوچک اما مهم است که ارزش جشنگرفتن دارد. بنابراین از همین امروز تعیین چند هدف را شرع کنید و ببینید رسیدن به چندین هدف کوچک چگونه شما را به سمت اهداف بزرگ میبرد.