یکی از معضلات موجود میان کارکنان ابتلا به فرسودگی ناشی از کار می باشد که قدرت آنان برای کار کردن کم شده و بیشتر اوقات خسته و ناتوان می گردند. همچنین نشانه های بیماری فیزیولوژیک مانند سردردهای مکرر، تهوع، اختلال در خوابیدن و تغییر عادات مربوط به غذاخوردن در این افراد مشاهده می گردد. افرادی که دچار فرسودگی شغلی می شوند تمایل دارند خود یا شغلی که به عهده دارند، سازمان محل کار و به طور کلی، زندگی خود را بی اعتبار جلوه داده و این احساس را پیدا می کنند که پیشرفت شخصی آنها کند است و به این نتیجه میرسند در گذشته نیز قادر نبودهاند پیشرفت شخصی زیادی داشته باشند و در آینده نیز پیشرفتی نخواهند داشت.
پيامدها،آثاروتبعات فرسودگي شغلي
در يک تقسيم بندي کلي مي توان پيامدهاي فرسودگي شغلي را در دو حوزه فردي و سازماني مورد توجه قرار داد.
پيامد هاي فرسودگي شغلي در حوزه فردي
يکي از معضلات افراد مبتلا به فرسودگي ناشي از کار که از فرسايش جسمي رنج مي برند، اين است که قدرت آنان براي کار کردن کاهش مي يابد و بيشتر اوقات خسته وناتوان هستند. افزون بر اين، نشانه هاي بيماري فيزيولوژيک مانند سردردهاي مکرر، تهوع، اختلال در خوابيدن و تغيير عادات مربوط به غذاخوردن (مانند از دست دادن اشتها) در اين افراد است. مشکل ديگر اين افراد فرسودگي هيجاني است. افسردگي، احساس درماندگي و نيز احساس به دام افتادن در کار و شغل خود، بخشي از مشکلات هيجاني آنها است. افراد گرفتار خستگي شغلي غالباً دچار فرسودگي نگرشي (از اين اختلال غالباً به عنوان دگرسان بيني خود ياد مي شود) نيز هستند. اين افراد نسبت به ديگران بدگمان مي شوند، اين تمايل در آنان ايجاد مي شود که با ديگران بيشتر مانند يک شيئي رفتار کنند تا به عنوان يک انسان و ضمناً نسبت به آنان نيز نگرشي منفي پيدا ميکنند. افرادي که دچار فرسودگي شغلي هستند تمايل دارند خود يا شغلي که به عهده دارند، سازمان محل کار و به طور کلي، زندگي خود را بي اعتبار جلوه دهند و اين احساس را پيدا مي کنند که پيشرفت شخصي آنها کند است و به اين نتيجه ميرسند در گذشته نيز قادر نبودهاند پيشرفت شخصي زيادي داشته باشند و مي پندارد در آينده نيز پيشرفتي نخواهند داشت.
يافتههاي تحقيقات موازي با فرسودگي شغلي نيز آشکار ساختهاند که ميان فرسودگي شغلي و شيوههاي گوناگون سوءمصرف مواد، ارتباط وجود دارد. در مورد ارتباط فرسودگي شغلي و بهداشت رواني فرض متداول اين است که فرسودگي شغلي باعث برخي عملکردهاي نامناسب رواني ميشود بدين معنا که اثرات منفي عواملي از قبيل اضطراب، افسردگي و کاهش عزت نفس را تشديد مينمايد و به طور غيرمستقيم بر بهداشت رواني تاثير ميگذارد.
پيامد هاي فرسودگي شغلي در حوزه سازماني
در حوزه سازماني فرسودگي شغلي با آثار منفي متعدد سازماني در ارتباط است که عبارتند از: افزايش غيبت و تغيير محل کار، تعهد سازماني پايين و سخت دلي نسبت به مراجعان. افرادي که دچار فرسودگي شغلي هستند تمايل پيدا ميکنند که خود يا شغلي که به عهده دارند، سازمان محل کار خويش و بطور کلي زندگي خود را بياعتبار جلوه دهند. فرسودگي شغلي همچنين بر عملکرد تاثير دارد. در يک مطالعه،محققان دريافتند که مقياس فرسودگي هيجاني، پيش بيني کننده اي منفي براي ميزان عملکرد فرد در وظايف شغلي خود مي باشد. همبستگي منفي بين فرسودگي شغلي و عملکرد شغلي احتمالاً از طريق آسيب زدن به توانايي کنار آمدن و در نتيجه کاهش سطح انگيزه براي انجام وظايف محوله قابل توجيه است.
عملکرد شغلي حاصل از فرسودگي شغلي به شيوههاي گوناگوني از قبيل کنارهگيري از کار، غيبت، تصميم به کنارهگيري از کار و تغيير عملي کار مشاهده ميشود اما فرسودگي شغلي در مورد افرادي که در شغل خود باقي ميمانند موجب کاهش توليد و اثربخشي در کار ميگردد در نتيجه، فرسودگي شغلي با کاهش رضايت شغلي و تعهد نسبت به کار يا سازمان مرتبط است. افراديکه دچار فرسودگي شغلي ميشوند ميتوانند اثر منفي روي همکاران خود بگذارند بنابراين فرسودگي شغلي ميتواند از طريق تعاملات غيررسمي موجود در محيط کار حالت مسري و دايمي به خود بگيرد. همچنين شواهدي وجود دارد که نشان ميدهد فرسودگي شغلي تأثير منفي روي زندگي خانوادگي افراد دارد.
راهکارهاي پيشگيري و مقابله با فرسودگي شغلي
محققين فرسودگي شغلي براساس ديدگاهشان، روش هاي مختلفي را جهت درمان به کار برده اند. روانشناسان اجتماعي تغييرات ساختاري را در محل هاي کار مانند کاهش نسبت ميان تعداد کارکنان به مددجويان، کاهش سرعت کار، جلب توجه مسئولين به مشکلات پرسنل و دادن استقلال بيشتر به کارکنان جهت انتخاب برنامه کاري را توصيه کرده اند، ولي اغلب روانشناسان اجتماعي معتقدند پيشگيري اوليه بهترين روش جهت مبارزه با فرسودگي است.
پيشگيري از فرسودگي شغلي
مديريت پيشرو و مترقي نقش مؤثري در اقدامات پيشگيرانه از قبيل: تلاش براي بهبود بخشيدن فشار رواني مزمن مرتبط با کار، خصوصاً بار اضافي کارکنان، آموزش برنامه طراحي شده تکنيک هاي مقابله با فشار رواني و تهيه امکانات رفاهي در محل کار دارد. البته قبل از هر چيز خود کارکنان بايد مراقب سلامتي خود باشند .
براي جلوگيري از ابتلا به فرسودگي شغلي، كاركنان به توصيه هاي زير عمل کنند:
-تغيير طرز فكر نسبت به كار و زندگي - خوش بيني و استفاده از خودگويي هاي مثبت نسبت به خود و ديگران.
- شناسايي محدوديتها و پرهيز كردن از انجام كارهايي كه توان ذهني و جسمي لازم براي آنها را نداريم.
-پرداختن به تفريحات و سرگرمي هاي سالم از قبيل شعر همراه با موسيقي، مسافرت، پياده روي، استخر، كوهنوردي، شركت در جشنواره ها.
- توجه جدي به رفاه جسمي و رواني از قبيل تغذيه مناسب، ورزش و استراحت.
- توزيع كارها و كمك گرفتن از ديگران.
- شناخت و قبول توانايي ها و ناتواني هاي خود. (پذيرش خود).
- پذيرش واقعيتها و رهاكردن آرمان وآرزوهاي ناممكن.
- توسعه روابط دوستانه و صميمانه با ديگران.
- اتكاي به نفس و عدم انتظار زياد از تأييدهاي بيروني.
- ترك كردن محيطي كه كار كردن در آن را دوست نداريم.
- باز بودن و انعطاف پذيري در پذيرش ديدگاه هاي ديگر ان.
- پرورش حس شوخ طبعي و خنديدن.
- رها كردن كارها در صورتي كه احساس فرسودگي مي كنيم.
- شناسايي علائم اوليه فرسودگي شغلي و انجام دادن سريع عمليات جبراني و ترميمي.
- در صورت حل نشدن مشكل، استفاده از خدمات روان شناسي و مشاوره تخصصي.
به مديران علاقه مند به سلامت جسمي و رواني کارکنان خود پيشنهاد مي شود براي پيشگيري از فرسودگي ناشي از کار به اين راهکارها عمل نمايند:
- افرادي را به کاري بگماريد که نه تنها به آن علاقه مند باشند بلکه از ويژگيهاي شخصيتي لازم براي انجام دادن درست وظايف شغلي برخوردار باشند زيرا چنانچه مناسب ترين فرد براي تصدي مسئوليت هاي يک شغل انتخاب شود، احتمال وارد آمدن تنشهاي رواني به او کمتر است، بنابراين احتمال ابتلاي او به عارضه فرسودگي شغلي نيز کاهش مي يابد. براي دستيابي به اين هدف، بهترين راه آن است که از روشهاي علمي آزمايش و انتخاب استفاده کنيد و در صورت نياز از همکاري متخصص روان شناسي بهره بگيريد.
- براي متصديان مشاغل گوناگون سازمان، دوره هاي آموزشي مناسب تشکيل دهيد و مراقب باشيد که برنامه ريزي طراحي و اجراي چنين دوره هايي براساس نتايج حاصل از تجزيه و تحليل شغل شرکت کنندگان در دوره آموزشي انجام گيرد.
- امکاناتي را فراهم آوريد که مهارت هاي افراد بسته به موضوع مسووليت کاري آنها، افزايش يابد زيرا اگر فرد نتواند بر موقعيت شغل خود تسلط داشته باشد، فشار رواني زيادي را تحمل مي کند.
- شرايط خطرآفرين در سازمان را به حداقل برسانيد و امکاناتي را فراهم آوريد که افراد در معرض خطر و محرک هاي تنش زاي اضافي قرار نگيرند. به عنوان نمونه دچار سانحه و حادثه نشوند.
- شبکه هاي ارتباطي در سازمان را بهبود بخشيد به گونه اي که کيفيت و کميت ارتباط ها در سازمان، در بهترين وضع خود باشند و اطمينان حاصل کنيد که افراد ميتوانند نظرات و شکايات، پيشنهادات و انتقادات خود را در رابطه با هر فرد يا موضوع، به راحتي و بدون ترس و نگراني و به شيوهاي منطقي ارائه دهند. در نهايت مديران ميتوانند با رفتار سنجيده خود به کارمندان بياموزند چگونه بدون ترس و نگراني با سرپرست يا مدير خود وارد گفتگو شوند.